تنهایی در انبوه جمعیت
تنهایی در انبوه جمعیت

تنهایی در انبوه جمعیت

شهادت هنر حق پرستان در عصر نتوانستن هاست...

درسی بزرگتر از شهادت...
حسین درسی بزرگتر از شهادت به ما داده است، و آن نیمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است.
حجی که همه اسلافش ،اجدادش ، جدش و پدرش برای احیای این سنت جهاد کردند،این حج را نیمه تمام می گذارد و شهادت را انتخاب می کند،مراسم حج را به پایان نمی برد تا به همه حج گزاران تاریخ ،نمازگزاران تاریخ،مومنان به سنت ابراهیم،بیاموزد که اگر امامت نباشد،اگر رهبری نباشد ،اگر هدف نباشد،اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد،چرخیدن برگرد خانه خدا ،با خانه بت مساوی است.
در آن لحظه که حسین حج را نیمه تمام می گذارد و آهنگ کربلا کرد،کسانی که به طواف همچنان در غیبت حسین ادامه دادند،مساوی با کسانی هستند که در همان حال برگرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند.
حج سنت ابراهیم بت شکن.در خانه مردم یا خانه خدا چه فرقی می کند؟؟؟امسال چه خبر است؟؟؟
گردابی از خلق فشرده و داغ در طوف،چهره ها از شوق تافته و دلها از عشق گداخته و دعوت الله را لبیک گفته و جوش ایمان و خروش اسلام و ترس خدا و وحشت عذاب آخرت و خوف عقاب دوزخ و شوق عبادت برگزیدگان امت را در دواری مقدس می چرخاند.
و درمیان چهره ها : اصحاب پیغمبر ،پیشگامان اسلام ، قهرمانان جهاد و فاتحان سرزمین های کفر ویران کنندگان بت خانه های زمین ،حامیان توحید،حافظان قرآن ،متعصبان سنت و روحانیان دین حنیف همه چرخ می خورند و با ابراهیم تجدید عهد می کنند و فارغ از دنیای دنی و این جهان خاکی و آنچه برروی این زمین پست می گذرد،دل در خدا بسته ،چرخ می خورند و بهشت در پیش چشمانشان به رقص آمده است و حوریان برچهره های پارسایشان چشمک می زنند و فرشتگان از کنگره عرش بر آنان صفیر می کشند و جبرییل بالهایش را در زیر گامههای طائفشان به مهر گسترده است.
این کیست که چنین خشمگین و مصمم گرداب فشرده طواف مسلمانان را می شکافد و بیرون می آید و شهر حرمت و امنیت و قداست را پشت سر می گذارد.
در این هنگام که مسلمانان همه رو به کعبه دارند ،او آنگ کجا کرده است؟
چرا لحظه ای به قفا باز نمی گردد تا ببیند این دایره گردنده ای را که در آن ،خلق را به آهنگ نمرود،برگرد خانه ابراهیم می چرخانند و صفا و مروه را به نشانه سعی بیهوده شان می دوانند و از عرفات که آغاز تاریخ است و نخستین دیدار آدم و حوا در زمین -در ظلمت شب به مشعرالحرام شان می آرند و در سرزمین حرام شعور -که ورودش بر این بندگان شب و جهل حرام است-آنانرا می خوابانند وتا صدای پای سحر برخاست،گله اغنام الله را حرکت می دهند و به سوی منا می رانندشان.سرزمین آن سه بت تثلیث شوم-تا به نشانه شوخی با ابراهیم و فریب الله با سه معبود همیشگی خویش از آدم تا آخرالزمان به بازی رمی می کنند و هفت ریگ ظریف زیبای رنگارنگ را با سر انگشت نوازشگر خویش بر سیمای سپیدکرده آن سه خداوند زمین و زمان خویش ،به طنازی و اطوار عشقبازی بپرانند و گوسفندان را به اشاره سرنوشت ذلت بار خویش ،ذبح کنند-که اغنام الله اند و آن سه نماینده دایمی خدا ،از پشم و شیر و پوست و گوشت اینان،همواره پا را از دم درازتر کرده اند و آخور آباد .
که قربانی همیشگی شان اینان اند و همه جا زبان بسته ،در راه نفس خویش ذبحشان می کنند و خون سرخشان در رگههای کاخ سبز و مسجد ضرار و بیت المال قارون جاری می شود و در پایان به نشانه سر به بند بندگی این جمرات ثلاثه سپردن ،سر بتراشند و به نشانه اینکه آلت فعل جور ،جهل است و مصلحت پرستان اندکه دستهایشان به خون حقیقت آغشته است و اینان اند که در هر عصری و هر نسلی با غیبت خویش زمینه ساز شهادت انسان می شوند و در پس این نقاب های تقوی و تقدس دژخیم پنهان است و همین حج گزاران اند که همیشه و همه جا،به وسوسه آن سه بت(زر و زور و تزویر)همه جا و همیشه ،اسماعیل را با دست خویش در پای نمرود ،ذبح کرده اند،روز قربانی انسان را و ذبح اسماعیل زمان را جشن بگیرند و آنگاه ،پشت به کعبه ،بسوی قبله ذلت و زندگی رو کنند و بهشت آخرت را به بهای جهنم دنیا خریده ،برخاکسترهای گرم مطبخ ارباب ،مست از نشئه عافیت بخسبند و ته مانده سفره های غارت را ،غرق لذت بچرند...............
برگرفته از کتاب حج نوشته معلم شهید دکتر علی شریعتی
عید قربان/06/08/91