تنهایی در انبوه جمعیت
تنهایی در انبوه جمعیت

تنهایی در انبوه جمعیت

*گاه کسی با یک دیدار ،یک سخن ،استاد و آموزگار آدمی می شود و گاه دیگری با سالها تدریس و تعلیم و معاشرت ، اثری را برما دارد که کت و شلوار یا میز کارمان و... ویا کمتر از این....

*محمد مردی که در دلش قلب عیسی را دارد و در دستش شمشیر خون آلود سزار را دارد و نجات بشریت اسیر به این هر دو نیازمند است ، که قیصر خون می ریزد و عیسی تنها دوست می دارد و این هر دو ، بی هم هیچ نمی ارزند.

*علی که هر گاه به اسم او می رسم قلمم می لرزد "انسانی که هست ، از آنگونه که باید باشد ونیست"

*و حسین کسی که به آزادی روح داده است و به بعضی ها نان!!!!!!!!!
*زینب که انقلاب حسین خونین برادرش را با زبان سخنور و روح هوشیار و بی باکش جان داد و در برابر زمان که رام ستم بود یک تنه ایستاد  و من هر گاه در تاریخ می بینم که وی در مرگ برادر و فرزندان برادرش چنان بیتاب می شود و شیون می کند و هر کدام که در خون میغلتند ، خود را همچون پرنده ای بر سر این شهیدان می رساند و بعد که به قبرستان خونین عزیزانش باز می گردد باز آرامگاه برادر و فرزندان برادرش را می جوید و...

می خوانم که او خود نیز دو پسر داشته است که در این حادثه غم انگیز جان داده اند  و آنگاه که در صحنه پیکار افتاده اند مادر بر خلاف همیشه از خیمه خویش بیرون نمی آیدو در سراسر این داستان شگفت حتی یکبار نامی از فرزندانش نمیبرد تا در برابر برادرش از دو قربانی ناچیزی که در راه او داده است یاد نکند، که نه رسم فتوت است...

غرق حیرت و هیجان می شوم که این موجود انسانی چه شگفت مخلوقی است !!!!گاه در تیپی چنان می شود که هیچ جانورکثیفی به پای او نمی رسد و گاه در عظمت تا آنجا اوج می گیرد که در خیال نیز نمی گنجد!!!!!؟؟؟؟

کویر-معلم شهید دکتر علی شریعتی

                            



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد